فن فیک "حیح"پارت یک

پتنیا:*خمیازه*
هعییییح.....
.یه روز دیگه...........هنوز زندم ولی......هع......
*از پله ها پایین رفتن*
هع......*نصفه موند چون هنری رو دید*......ها؟*سرخ شد*
هنری:سلام....
پتنیا:خو.......اهه چیزه ....... ینی......ت.....*خندیدن*اهم......سلام
هنری:*چقدر خوشگلههه🗿💔🥴،چقدررررر کیوتههههه،خداااایاااااا🥴🤝🏻*
پتنیا:هعیییی.....*رفتن به دستشویی*
*برداشتن مسواک*
*تو دلش میگه:هعیییی....اینهمه ادم،امشب میخوابن فردا بیدار نمیشن......منم عضوی از اونا کن......اگه نه.....مسواک ع دهنم بیوفته*
که ناگهان......مسواک از دهنش افتاد ولی خوب گرفت....
*بعد شستن دهنش*
ممنونم خدا💔🗿🤲🏼
*از دستشویی میره اتاق و لباس فرم مدرسه رو میپوشه*
هعیییی........بازم مدرسه......و بازم.....و بازم...... و بازم.....وبازم و بازم و بازم و بازم و باااازززممممم*با عصبانیت*
موندم خدا چرا منو زنده نگه داشته......

از مدرسه میره فردبر فمیلی دینر....


ادامه دارد....
دیدگاه ها (۰)

برای چی اینقدر دوسش دارم؟

دیگه زیاده روی شد🤨😐

برادر بقیه vs برادر من:/

قبل و بعد🥴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط